
مراسم کومسای: جشنی هزار ساله که در اردیبشهت برگزار می شود
معنی کلمه کومسای:
کومسای از دو کلمه کو(به معنی جمع شدن) و مسای (به معنی یادگیری) تشکیل شده است. که معنای «جمع شدن و یادگیری» و یا «جمع شدن و یادآوری» را دارد
کارهایی که در مراسم کومسای انجام می شود:
مردم پس از جمع شدن و گوش دادن به سخنرانی امام جمعه و ذکر گویی و انجام کارهای دیگر «در گذشته کارهای دیگری بجز سخنرانی و ذکر، انجام شده است. که امروز حذف شدهاند» به سرو دلمه می پردازند. و پس از آن به شکستن سنگ میپردازند. که در ادامه به بررسی هرکدام میپردازیم.
تاریخ برگزاری مراسم کومسای:
تاریخ برگزاری مراسم کومسای ثابت نیست و هرساله در جمعهای که نزدیکتر به ۱۵ اردیبهشت باشد، برگزار می شود. (بدیهی است که ممکن است یک سال در تاریخ (مثلا ۱۳ اردیبهشت) برگزار شود و یک سال در تاریخ (مثلا ۱۷ اردیبهشت))
فلسفه مراسم کومسای:
مردم هوارمان تخت تا حدود پنجاه پیش به صورت ییلاق و قشلاق زندگی می کردند. به این صورت که هرچند خانواده به یک ههوار (ییلاق) کوچ می کردند تا از آب و هوای مطبوع جهت گذراندن تابستان استفاده نمایند. و رسیدگی به باغات و پرورش و چیدن محصولات باغی را انجام دهند. هم چنین علوفه کافی برای احشام نیز در دسترس بود.
جهت تامین آب روستا، آب باغات را به سمت روستا لوله کشی کرده و از آن در روستا استفاده می کردند. بنابراین در نیمه دوم بهار و زمانی که باغات بالا دست روستا نیاز به آبیاری داشتند. میبایست آب روستا قطع و آب را جهت آبیاری باغات استفاده می کردند. بنابراین مردم نیز جهت تامین آب مورد نیاز روزانه خود و دام ها ناچار به رفتن به ههوار (ییلاق ) می شدند.
معمولا این اتفاق که آب روستا جهت تامین آب باغات قطع میشد، در آخرین جمعه نیمه اول بهار (نزدیکترین جمعه به ۱۵ اردیبهشت) اتفاق می افتاد. و در این روز مردهای روستا جهت خداحافظی (به دلیل اینکه هر تعداد از آن ها به یک ههوار (ییلاق) می رفتند ) و یک سری تصمیم گیری هایی در مورد کارهای روستا و امور مربوط به روستا و ههوار انجام میشد. از جمله این تصمیم گیری های می توان به تعیین میراب(تقسیم کننده آب) امام جمعه و جماعت، چوپانان و … اشاره کرد. این تصمیم گیری ها برای دوره یک ساله بود و سال بعد در همین مراسم رای گیری دوباره انجام میشد.
در واقع میتوان گفت مراسم کومسای یک گردهمایی بوده است از طرف بزرگان و ریش سفیدان روستا جهت حل و فصل مشکلات روستا و روستانشینان و مدیریت امور دامداری و کشاورزی و … و هم چنین تصمیمات لازم را در جهت حل و فصل آن ها میگرفتند.
فلسفه شکستن سنگ کومسا:
درویش گمار، فردی که به عنوان چوپان پیرشالیار مشهور بوده است و اکنون قبر وی در نزدیکی روستای «دهمهیو» می باشد. ایشان فردی بوده که چند راس حیوان داشتهاست. و کم کم که تعدادشان بیشتر شدهاست. به توصیه پیرشالیار از ایشان جدا شده و به روستای «دهمهیو» رفته و آنجا ساکن شده است. و مشغول دامپروری شدهاست.
شیری که درویش «گمار» از دامهایش تهیه کرده در اصطلاح محلی «کهم خیر» بوده، به این معنی روغن کمی داشته است. به دلیل اهمیت روغن در آن زمان همسر درویش از ایشان میخواهد که به خدمت پیر برود. تا پیر برایشان دعا کند، شاید کره حیوانها زیاد شود. درویش نیز می گوید دستم خالی است و بدون هدیه نمی توانم خدمت پیر بروم.
همسر درویش می گوید درویش، تو که برای نماز جمعه به هورامان می روی و پیر را زیارت می کنی. الان برگ درخت مو(درخت انگور) دربند(دربند کهلهم) به درد دلمه می خورد. یک ظرف بزرگ دلمه درست می کنم. دلمه ها را ببر خدمت پیر، تقدیم کن و مشکل را عرض کن.
رفتن به هورامان
شب خانم پیر یک ظرف بزرگ دلمه از بلغور درست می کند. صبح جمعه که درویش گمار وارد هورامان می شود می بیند پیر بر روی قبر پدرش نشسته و مشغول ذکر و دعا و دف میباشد. مردم هم به رسم سالانه به دور از آبادی مشغول جشن هوبه می باشند (اهالی روستا روز رفتن به خانه باغ را جشن می گرفتند و روز بعد همه به خانه باغ های خود در اطراف می رفتند). که مصادف بود با آخرین جمعه از نیمه اول بهار (۱۵ اردیبهشت).
درویش رویش نمی شود که دلمه ها را خدمت پیرشالیار ببرد. آن ها را به کاکه موسی (کاکه موسی امین دار پیر بوده و خدمت ایشان کار می کرده است) می دهد تا خدمت پیر ببرد و خواسته اش را بگوید. کاکه موسی دلمه ها را نزد پیر می برد. و خواسته درویش را میرساند.
پیر می گوید دلمه ها را بیاور و ببین چند نفر مهمان داریم. می گویند تعداد مهمانان از ۷۰ نفر بالاتر است. پیر می گوید دلمه ها را تقسیم کنید و به هر نفر یکی دوتا بدهید. شروع می کنند به تقسیم دلمه ها و سهم پیره وه تی (پیر ئاواتی ) را هم می برد (پیره وه تی یکی از ۹۹ پیر هورامان و زاهدی تارک دنیا بوده و به دور از مردم مشغول عبادت بوده است)
شکستن سنگ
پیر می گوید درویش گمار هر سال این کار را بکن ایشان هم چشم می گویند و خدمت پیر عرض می کنند که خانم خواسته دعا کنید که کره حیوان ها زیاد شود و درخواست تبرک از شما کرده اند. پیر میگوید حالا که چیزی در دست ندارم نه گردویی، نه توتی، نه امرودی (گلابی خشک)، کاکه موسی بر نزدیک قبر پدرم رو به قبله بایست و هنگام سجده پیشانیت را بر هر سنگی نهادی مقداری از آن را بکن و بیار بده به گمار.
او نیز سنگی در دست می گیرد. و به سنگ مورد نظر می کوبد. مقداری از آن سنگی که پیشانیش را بر آن نهاده،جدا می کند. و به عنوان تبرک به درویش می دهد.
از آن تاریخ تاکنون در نزدیکترین جمعه به ۱۵ اردیبهشت (۴۵ روز از بهار که گذشت) این اتفاق تکرار می شود. مشهور است که هر ساله مقداری از آن سنگ می کنند و سنگ هنوز به حال خود باقی است. (البته تعدادی از مردم اینگفته را تایید نمیکنند. اما اکثر مردم بر این عقیده اند که هر ساله جلوی چشم صدها نفر این عمل انجام می شود. چه حکمتی دارد که سنگ در طی ای سالیان هنوز پابرجاست خدا می داند)
به مناسبت این اتفاق در نزدیکترین جمعه به ۴۵ بهار مردم در خانه دلمه درست می کنند و بر سر مرقد پیر می آورند. این سنت هنوز ادامه دارد.
منبع : برشی از کتاب تاریخ سلاطین هورامان، پرس و جو از اهالی شهر هورامان تخت.